Mitra Assi
یادگار
بیا بهار بیاور به سرد خانۀ من
بپاش عطر تنت گِرد آشیانۀ من
زگرمی نفست آتشی به پا کن تا
بریزد، آب شود برف روی شانۀ من
سپند دود کنم گِرد تو بگردانم
ز زهر چشم رقیب دور، عاشقانۀ من
بساط شمع و گل و چند سرود پی در پی
حضور تو و یگان گریۀ زنانۀ من
به حسرت همه روز های رفته ز دست
به هر نکرده و هر کار خود سرانۀ من
که بعد مردن من یاد کس نمی ماند
به جز صدا که بماند به هر ترانۀ من
